. دوست داشتم براى خودْ پیش فرستم
براى جناب ابوذر غفارى میهمانى آمد. به (میهمان) فرمود: شترهایى (دارم)، برو بهترین آنها را بیاور. میهمان رفت و یک شتر لاغرى (را) آورد. ابوذر فرمود: به من خیانت کردى، بهترین شترها شتر فحل بود. (میهمان گفت: شاید روزى بدان احتیاج پیدا کنید. از اینرو آنرا براى روز احتیاج شما گذاشتم). ابوذر فرمود: روز احتیاج من به آن روزى است که مرا در قبر مىگذارند، با آنکه خداى تعالى فرماید: «هرگز به برّ و نیکویى نرسید، مگر آنکه انفاق کنید آنچه را دوست مىدارید» و فرمود در مال سه شریک است: یکى قدر است که پیش آن، خوب یا بد فرقى نکند، آنرا ببرد به هلاکنمودن. دوم وارث است که منتظر مردن تو است و تو (یعنى میهمان) سومى آنهایى. پس اگر توانستى که عاجزتر از آنها نباشى، نباش. خداى تعالى فرماید: «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» و این شتر محبوب بود پیش من در بین اموالم، پس دوست داشتم براى خودم پیش بفرستم.(4)
5. «لیس شىء أثقل على الشّیطان من الصّدقة»
ابنسنان گوید: فرمود حضرت صادق(ع): هیچچیز گرانتر نیست بر شیطان از صدقه بر مؤمن و آن واقع شود در دست پروردگار تبارک و تعالى، پیش از آنکه واقع شود در دست بنده.(5)
چرا «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّون»؟
دیلمى در ارشادالقلوب از حضرت امیرالمؤمنین(ع) روایت کند که رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: در شب معراج خداى تعالى فرمود: «اى احمد، اگر بندهاى نماز اهل آسمان و زمین را بخواند و روزه اهل آسمان و زمین را بگیرد و چون ملائکه طعام نخورد و جامه عابدان را بپوشد، پس از آن در قلب او ببینم ذرّهاى از حبّ دنیا یا سمعه آن یا ریاست آن یا اشتهار آن یا زینت آن، با من مجاورت نمىکند در منزلم و از قلب او محبّت خود را بیرون مىکنم و قلب او را تاریک مىکنم تا مرا فراموش کند و نمىچشانم به او شیرینى محبّت خود را».
پر واضح است که محبّت دنیا با محبّت خداى تعالى جمع نشود. حبّ دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است، بر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشهکن کند و طریق علاج عملى آن است که معامله به ضدّ کند. پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبّه ریشه آنرا از دل بکند و یکى از نکات صدقات، همین کمشدن علاقه به دنیا است و لهذا مستحبّ است که انسان چیزى را که دوست مىدارد و مورد علاقهاش هست، صدقه دهد، چنانچه در کتاب کریم الهى مىفرماید: «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّون».(6)
انسان با علاقهمندى و محبت به مال و منال و زخارف دنیویه بزرگ شده است و تربیت گردیده و این علاقه در اعماق قلب او جایگزین گردیده و منشأ بیشتر مفاسد اخلاقى و اعمالى، بلکه مفاسد دینى، همین علاقه است.
پس اگر انسان بهواسطه صدقات و ایثار بر نفس، این علاقه را بتواند سلب کند یا کم کند، البته قطع ماده فساد و جرثومه قبایح را کرده و طریق نیل به حصول معارف و انقطاع به عالم غیب و ملکوت و حصول ملکات فاضله و اخلاق کامله را براى خود مفتوح نموده و این یکى از نکات بزرگ انفاقات مالیه واجبه و مستحبه است.(7)
در فواید و کثرت صدقه دادن
فرمود حضرت صادق(ع) که حضرت رسول خدا (ص) فرمود: زمین قیامت آتش است، مگر سایه مؤمن و جوار آن که صدقه او را سایه اندازد و حفظ نماید.
در احادیث کثیره وارد است که صدقه، مردنهاى بد را دفع مىنماید و روزى را نازل مىکند و قرض را ادا مىکند و عمر را زیاد کند و هفتادطور مردن بد را دفع کند و خداى تعالى عوض آنرا از ده تا صد هزار عطا فرماید و اسباب زیادت مال گردد و در صبح هر کس صدقه دهد، از بلاهاى آسمانى در آن روز ایمن گردد و اگر در اوّل شب بدهد، از بلاهاى آسمانى در آن شب ایمن باشد و مداواى مریضها با صدقه شود.(8)
در حدیث شریف (است) که در صدقه، جهد کن تا گمان کنى که اسراف کردى، با آنکه اسراف نکردى. (از این مطلب،) ظاهر (مى)شود که مطلوب در صدقه، کثرت آن است و به هر اندازه رسد، اسراف نیست.
در حدیث(9) است که حضرت امام حسن مجتبى(ع) سهمرتبه اموال خود را با فقرا بهطور تنصیف قسمت کرد، حتى اگر داراى دو جفت نعلین یا دو ثوب بود، تنصیف فرمود.
این(گونه) احادیث منافات ندارد با احادیثى که دلالت کند بر آنکه کثرت صدقه بهقدرىکه معیشت بر عیال سخت شود، اسراف است و خداوند دعاى کسى را که انفاق کند و براى معیشت خود و عیالش چیزى نگذارد، قبول نفرماید و در حدیث است که افضل صدقه، صدقهاى است که از زیادت کفاف باشد.
وجه عدم منافات، آن است که کثرت و جهد در صدقه لازم نیست بهقدرى باشد که موجب سختى بر عیال شود. چه بسا اشخاصى که نصف مال یا بیشتر آنرا صدقه دهند و کفاف خود و عیال آنها محفوظ ماند، بهطورىکه در ضیق معاش و سختى نیفتند.(10)
سرمشق براى همه
(امیرالمؤمنین(ع)) مثل سایر عملهها کار مىکرد، کار مىکرد و وقف مىکرد. همانروزىکه با او بیعت کردند، بیل و کلنگش را برداشت و سراغ کارى که انجام مىداد رفت، مىخواست یک چشمهاى را حفر کند، (وقتى) با دست خودش حفر کرد (و آب) در آمد، تبریکش (گفتند. ایشان فرمودند) که این تبریک را براى ورثه (این چاه بگویید)، قلم و کاغذ (را) بیاورید. (وقتى) قلم و کاغذ (را) آوردند، همانوقت (آنرا) وقف کرد،(11) براى فقرا وقف کرد.(12)
کارشان باید سرمشق باشد براى همه ما.(13)
حمل مخفیانه غذا بر دوش حاکمِ...!
در حدیث است که هفت طایفه است که خداى تعالى در پناه خودش آنها را حفظ فرماید، در روزىکه پناهى جز پناه او نیست. یکى از آنها کسى است که صدقه بدهد و پنهان کند، حتى آنکه دست راست او نفهمد آنچه دست چپش انفاق کند.(14)
بزرگتر(ین) مرد عالم بعد از رسول الله(ص)، حضرت امیر(ع)، آن وقتىکه خلافت (مملکتى) چندین (برابر) مملکت ایران (را بر عهده) داشتند، از مصر و تمام عربستان و عراق و ایران و مقدارى از اروپا زیر سلطه ایشان بود، وقتىکه ما رفتار همچو سردار بزرگ (را) ملاحظه مىکنیم، (مىبینیم که) شبها بهطورىکه نقل شده است، تنها، دور مىگردیدند و بر دوش مبارکشان غذا حمل مىکردند (و بین) اشخاصى که یتیم بودند، فقیر بودند، تقسیم مىکردند و این معلوم نبود، الا بعد از اینکه شهید شدند.(15)
آنچه اهمیت دارد، «على حبه» است
آنچه در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، ایثار از روى اخلاص است. همانکه خداى تبارک و تعالى در سوره «هَلْ اتى» اهل بیت عصمت: را به آن توصیف مىکند: «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ ...»؛ اطعامِ طعامْ چیزى نیست، آن هم یک قرص جو، آنکه اهمیت دارد، «على حبه» هست. آن ایثار و اخلاص است که حتى در ترازوى عالم غیب هم نمىشود که سنجش بشود.(16)
به فقرا که عیال خدایند، رسیدگى کنید
فقر زیاد است. باید در هر شهرى، اهالى شهر کمک بکنند، اینها بندگان خدایند که گرفتار هستند. خداى تبارک و تعالى عنایت دارد به بندگان خودش. این مستمندها، فقیرها، عیال خدا هستند، اینها باید اداره بشوند. خداى تبارک و تعالى امر کرده است که باید فقرا را اداره بکنیم.(17)
به داد اینها برسید. نباید حالا مثل آن وقت باشد؛ یکدسته آن بالاها بنشینند و تفریح بکنند و پایشان را روى هم بیندازند و لَم بدهند به مبلهاى گرانقیمت و بخندند به این جمعیتهاى زحمتکش.(18)
به اطلاعى که از حال مردم بىبضاعت بىپناه دارم، براى آنها نگران و متأثرم. از متمکنین محترم و اهالى خیرخواه ملت ایران - ایدهم الله تعالى - تقاضا دارم که در هر استان یا شهرستانى هستند، در فکر مستمندان محترم محل خود باشند و راضى نشوند محترمین بىبضاعت و فقراى بىپناه از سختى معاش رنج ببرند.(19)
ما باید به حال این مردم فقیر برسیم. امیدوارم کسانىکه تمکن دارند، گمان نکنند سعادتشان به این زیادىها است. آدمى که کم دارد، ولى به اندازه معاش دارد، این آدم لذت همین زندگى مادى را بیشتر مىبرد (تا کسى)که صد کاخ دارد و هر روز و هر شب در زحمت حفظ اینها است. او نمىتواند لذت زندگى را بفهمد. لذت به دارایى نیست.(20)
علماى بلاد! مردم را به این ضرورت دعوت کنید
لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند، لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را به این امر ضرورى دعوت بفرمایند(21) (که) به اینها کمک بکنند و این جمعیتهایى که هستند از ایتام، از فقرا، از مستمندان، از مستضعفین، به اینها رسیدگى بکنند.(22)
1) شرح چهل حدیث، ص 491
2) چهل حدیث، ص 204
3) شرح چهل حدیث، صص 490 - 491
4) شرح چهل حدیث، صص 491 - 492
5) شرح چهل حدیث، صص 488 - 489
6) آداب الصلوة، صص 50 - 51
7) شرح چهل حدیث، ص 492
8) شرح چهل حدیث، ص 490
9) قال الصادق«ع»: إنّ الحسنبنعلىّ«ع»، قاسم ربّه ثلاث مرّات حتّى نعلا و نعلا و ثوبّا و ثوبا و دینارا و دینارا. وسائل الشیعة، ج 6، ص 336.
10) شرح چهل حدیث، صص 493 - 494
11) صحیفه امام، ج 4، ص 397
12) صحیفه امام، ج 4، ص 179
13) صحیفه امام، ج 16، ص 238
14) شرح چهل حدیث، ص 493
15) صحیفه امام، ج 6، ص 441
16) صحیفه امام، ج 16، ص 198
17) صحیفه امام، ج 10، ص 41
18) صحیفه امام، ج 11، صص 17 و 18
19) صحیفه امام، ج 2، ص 51
20) صحیفه امام، ج 17، ص 384
21) صحیفه امام، ج 1، ص 414
22) صحیفه امام، ج 12، ص210
نظرات شما عزیزان: